درباره اثرات خواندن کتاب

 

بی شک مردانی که نسبت به خواندن داستانها بی اعتنا هستند و این کار را فقط ئر خور بانوان بیکار می شمارند٬ اگر این أصار را مطالعه می کنند٬ بی شک دوستان٬ همسرانبهتر و پدرانی بهتر و شایسته تر می شوند. کاش این قبیل اشخاص کمی از اوقات خود را به جای ورزش و بازی صرف مطالعه ی داستان می کردند.

                                                                                          مگ دوگال

البته الان دیگه زنها هم بیشتر وقتشون را به ورزش و بازی می گذرونند. و دیگه عمیق نگاه نمی کنند نگاهشون پوچ و بی هدف شده فقط به فکر اندامشون  هستند و درست مثل عروسکها شدن. حتما اگه مگ دوگال در زمان ما حضور داشت در کنار مردان نام زنها رو هم می آورد.

جایزه نوبل

 

جایزه نوبل واژه ای آشنا برای همه ماست٬ بارها شنیده ایم که نویسنده ی مشهوری موفق به کسب جایزه نوبل شد٬ و یا شیمیدان جسوری جایزه نوبل را ربود. ولی شاید کمتر کسی  درباره تاریخچه جایزه نوبل بداند. بداند نوبل که بود و چه چیزی باعث شد این جایزه بزرگ که هر بزرگی آرزوی بدست آوردنش را دارد بوجود آید.

در سال ۱۸۳۳ در شهر استکهلم پسری بدنیا آمد که آلفرد نوبل نامیده شد. سالها بعد موفق به کشف دینامیت شد. مدتی بعد دینامیت که نوبل آنرا برای خدمت به مردم و صلح ساخته بود برای کشتار مردم و جنگ مورد استفاده قرار گرفت. این امر باعث شد که او اندوهگین شود ولی خاموش ننشست و چندین بار برای جلوگیری از دینامیت برای جنگ اقدام کرد ولی متاسفانه سودی نداشت. و بازهم از این مورد غمگین بود تا اینکه در سال ۱۸۹۶ در گذشت و در وصیت نامه اش قسمت زیادی از ثروتش را که از اختراع دینامیت بدست آورده بود وقف کرد تا هر ساله بخشی از آنرا میان پنج تن از دانشمندان٬ نویسندگان و نوعدوستان تقسیم کنند از این پنچ جایزه که متعلق به دانشمندانی در رشته ها ی فیزیک و شیمی و پزشکی است   که اختراعاتشان اهمیت و ارزش جهانی داشته باشد.و یک جایزه ادبی به نویسنده ای داده می شود که مجموعه آثارش در سطح جهان بی نطیر باشد و یک جایزه صلح هم به کسی داده می شود که بیش از هر کسی در آن سال برای صلح و رفاه مردم کوشیده باشد. اولین جوایز  نوبل ۵ سال پس از مرگ آلفرد نوبل در سال ۱۹۰۱ در ۵ رشته به افرادی که شایسته دریافت این جایزه بودند داده شد.

ایرانیان قدیم ماههای سال را چه می نامیدند؟

 

همیشه دوست داشتم و دوست دارم که بفهمم در عصری که زندگی می کنم آدمها چقدر با ایرانیان قدیم متفاوت پیدا کردند. امروز توی یک کتاب خوندم که ایرانیان باستان ماههای سال رو چه می نامیدند.

به فروردین می گفتند: چمن آرا

به اردیبهشت می گفتند: گل آور

به خرداد می گفتند: جان پرور

به تیر می گفتند: گرما خیز

به مرداد می گفنتد: آتش بپز

به شهریور می گفتند: جهان بخش

به مهر می گفتند: دژم خوی

به آبان می گفتند: باران ریز

به آذر می گفتند: اندوهگین

به دی می گفتند: سرما ده

به بهمن می گفتند: برف آور

به اسفند می گفتند: مشگین فام

اگه دقت کنید اسم تمام ماهها متناسب بوده با همون ماه. چقدر با ذوق بودند ایرانیان باستان.