کنار سفره ی هفت سین نشسته بودم و مثل هر سال کتاب حافظ شیراز در دستم بود تا موقعه تحویل سال فالی بگیرم و با اشعار زیبای حافظ به استقبال سال نو روم شعری زیبا برایم آمد که با خود گفتم آوردنش در اینجا خالی از لطف نیست باشد که نصیحت این شاعر بزرگ در بقیه هم اثر کند.
نو بهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
چنگ در پرده همی می دهدت پند ولی
وعظت آنگاه دهد سود که قابل باشی
در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است
حیف باشد که ز کار همه غافل باشی
نقد عمرت ببرد غصه ی دنیا به گزاف
گر شب و روز درین قصه ی مشکل باشی
گر چه راهی است پر از بیم زما تا بر دوست
رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی
حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد
صید آن شاهد مطبوع شمایل باشی
خیلی زیبا و روان وشیوا مینویسی لدت بردم
سلام
این نشان از این داره که سیرت شما پاکه که حافظ در موسم بهار از بهار سخن می گه
ممنون