با سلام به دوستانی که مطالب مرا خوامند خواند و با نظرات خود به من در بهتر کردن آن دست یاری خواهد داد. این شعر زیبا از هوشنگ ابتهاج(ه.ا.سایه)یکی از شاعران بزرگ معاصر را تقدیم تمام دوستان ارجمند می کنم.
آینه در آینه
مژده بده٬ مژده بده٬ یار پسندید مرا سایه او گشتم و او برد به خورشید مرا
جان دل و دیده منم٬ گریه خندیده منم یار پسندیده منم٬ یار پسندیدمرا
کعبه منم٬ قبله منم٬ سوی من آرید نماز کان صنم قبله نما خم شد و بوسید مرا
پرتو دیدار خوشش تافته در دیده من آینه در آینه شد: دیدمش و دید مرا
آینه خورشید شود پیش رخ روشن او تاب نظر خواه و ببین کاینه تابید مرا
گوهر گم بوده نگر تاقته بر فرق فلک گوهری خوب نظر آمد و سنجید مرا
نور چو فواره زند بوسه بر این باره زند رشک سلیمان نگر و غیرت جمشید مرا
هر سحر از کاخ کرم چون که فرو می نگرم بانگ لک الحمد رسد از مه و ناهید مرا
چون سر زلفش نکشم سر زهوای رخ او باش که صد صبح دمد زین شب امید مرا
پرتو بی پیرهنم٬ جان رها کرده تنم تا نشوم سایه خود باز نبینید مرا.
سلام افتتاح وب لاگتو تبریک می گم
خواستم اولین کسی باشم که واست کامنت می ذاره فردا که حسابی وب لاگت بیننده پیدا کرد منو فراموش نکنیا
امیدوارم موفق باشی
فقط یه سوال چرا ۱۹۸۲؟
سلام
خوشحالم از اینکه اولین نظر رو من توی وبلاگت میگذارم.منم شعرای سایه رو خیلی دوست دارم:نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت/پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت...
امیدوارم موفق باشی
سلام
وبتو خوندم .برای مطلب اول خیلی قشنگ بود. با اجازت از شعری که گذاشته بودی استفاده کردم.
آرزو روزهای شاد برایت دارم
همیشه مثل این مطلب خوب باشه.
خیلی شعر قشنگی نوشتی.