احمد شاملو

 

وقتی بچه بودیم پشت پنجره اتاق خوابمون دانه های بارون را می دیدیم و با صدای بلند می خوندیم:

بارون میاد جرجر٬ گم شده راه بندر

ساحل شب چه دوره٬ آبش سیاه و شوره

ای خدا کشتی بفرست٬ آتیش بهشتی بفرست

جاده کهکشون کو٬ زهره آسمون کو

چراغ زهره سرده٬ تو سیاها می گرده

ای خدا روشنش کن٬ فانوس راه منش کن

گم شده راه بندر٬ بارون میاد جرجر

بارون میاد جرجر٬ رو گنبدو رو منبر

لک لک پیر خسته بالای منار نشسته

لک لک ناز قندی٬ یه چیزی بگم نخندی

تو این هوای تاریک٬ دالون تنگ و باریک

وقتی که می پریدی٬ تو زهره رو ندیدی؟

عجب بلایی بچه٬ از کجا میایی بچه

نمی بینی خوابه جوجه م٬ حالش خرابه جوجه م

از بس که خورده غوره٬ تب داره مثل کوره؟

تو این بارون شر شر٬ هوا سیا زمین تر

تو ابر پاره پاره٬ زهره چیکار داره؟

زهره خانوم خوابیده٬ هیچکی اونوندیده...

بارون میاد جرجر٬ رو پشت بوم هاجر

هاجر عروسی داره٬ تاج خروسی داره.

.......

بعضی شبها وقتی شعرمون تموم میشد بارون هم بند میومد. روزهای قشنگی بود همه روزها صورتی رنگ بودن و ما شاد بودیم و ترانه های کودکانه می خوندیم بزرگترها هم بهمون جایزه میدادن جایزه هامون هم به اندازه خودمون کوچیک بودن ولی رنگی.بعضی شبها هم قبل خواب بزرگترا واسمون قصه میگفتن قصه محبوب ما هم خروس زری پرهن پری بود بیشتر شبها همین قصه رو واسمون میخوندن یا نوارشو میذاشتن هنوز بعد از سالها یه بیتش یادمه که میگفت: فرشته ها دویدن ستاره ها رو چیدن                  تا شب نکرده حاشابچه ها بیاین تماشا

اون موقع ها دلم می خواست منم فرشته می شدم و می رفتم ستاره ها رو می چیدم و یه گردنبند باهش درست می کردم و ... رویاهای شیرین و کودکانه ما با اشعار و داستانهای مردی بزرگ در ادبیات فارسی شکل گرفت. که بعد ها در کتاب ادبیات بیشتر شناختیمش.

و اسمش و رو خوب ذهنمون سپردیم چون کودکیمان را با اشعارش طی کرده بودیم. چندی پیش سالگرد تولدش بود آره ۲۱ آذر ۱۳۰۴ احمد شاملو در تهران به دنیا امد او شاعر٬ نویسنده٬ فرهنگ نویس٬ ادیب٬ و مترجم بود. ولی شهرت اصبی اش به خاطر شعرهای جذابش هست. شاملو تحت تاثیر نیما به شعر نو روی آورد ولی بعد ار چندی در بعضی از اشعار منتشر شده در هوای تاره و سپس در اکثر شعرهایش وزن را یکسره رها کرد و بصورت پیشرو سبک جدیدی را در شعر فرسی گسترش داد. از این سبک به شعر سپید یا شعر منثور یا شعر شاملویی یاد کرده اند.                   کتاب کوچه شاملو بزرگترین اثر پزوهشی در باره فرهنگ عامیانه مردم است. هوای تازه هم مجموعه ای از اشعار منتخب اوست. در سال ۱۳۴۱ با آیدا آشنا شد و در سال ۱۳۴۳ با او ازدواج کرئ همان سال مجموعه اشعار آیدا در آیینه و لحظه ها را سرود. در ۲ مرداد ۱۳۷۹ از میان ما رخت بربست.

نظرات 2 + ارسال نظر
پارسا پنج‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 01:08 ق.ظ http://khalvatkadeh.blogsky.com

سلام
متن زیبایی بود خصوصا خوندنش در این لحظات شب بسیار لذت بخش بود. فقط نمی دونم چرا هیچ وقت از اشعار جناب شاملو خوشم نیومده شاید چون روحم همواره با وزن و آهنگ نشاط می گرفته و می گیرد.
موفق باشی

مجید پنج‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 01:11 ق.ظ

افسانه دلبندم درود
راست می گویی آن شب ها گذشته است ولی هنوز آن حس و حال کودکی با رنگی دگر وجود دارد. در کنار پنجره خانه پدری می ایستیم و به بیرون نگاه می کنیم. جایی که دانه های سفید برف بر زمین می نشیند و درحالی که تصویر اتاق روی بخار شیشه نقش بسته است گرمای یک لیوان چای داغ دستمان را می سوزاند. خدایا چند دقیقه دیگر می توانم از این زیبایی لذت ببرم ؟!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد